این پسر نمی تواند از پس امور مالی خود برآید و نمی تواند به درستی از دخترش محافظت کند. او را نزد یک سیاهپوست فرستاد تا بدهیهایش را بپردازد، و حتی نمیدانست که دو نفر از آنها خواهند بود. و خودش بیهوده در آستان خانه رها شد. البته از دختر پذیرایی مناسبی شد و در دو بشکه زدند، اما بدهی باید بازپرداخت شود و او چاره ای جز رضایت هر دو نداشت. او این کار را کاملاً انجام داد.
گرم| 38 چند روز قبل
شبیه آنا هلکیویچ است ))))
سرگو| 53 چند روز قبل
دو خواهر بازیگوش تصمیم گرفتند با برادر بزرگترشان بازی کنند. او همان کسی است که به نظر می رسد شبیه یک ادم عینکی است. او دیک مانند پتک دارد. حتی نمی تواند تمام راه را در دهانش بگذارد. پسرخاله رو گذاشت روی دیکش و محکم به او لعنتی زد.
این پسر نمی تواند از پس امور مالی خود برآید و نمی تواند به درستی از دخترش محافظت کند. او را نزد یک سیاهپوست فرستاد تا بدهیهایش را بپردازد، و حتی نمیدانست که دو نفر از آنها خواهند بود. و خودش بیهوده در آستان خانه رها شد. البته از دختر پذیرایی مناسبی شد و در دو بشکه زدند، اما بدهی باید بازپرداخت شود و او چاره ای جز رضایت هر دو نداشت. او این کار را کاملاً انجام داد.
شبیه آنا هلکیویچ است ))))
دو خواهر بازیگوش تصمیم گرفتند با برادر بزرگترشان بازی کنند. او همان کسی است که به نظر می رسد شبیه یک ادم عینکی است. او دیک مانند پتک دارد. حتی نمی تواند تمام راه را در دهانش بگذارد. پسرخاله رو گذاشت روی دیکش و محکم به او لعنتی زد.